نقد کتاب «ممنوع الخروج»
نویسنده: rahyarAdmin
(12:07) 1404/07/21نقد کتاب «ممنوع الخروج»؛ ابونصیر
روایتی از فراز و فرودهای اعزام و حضور در سوریه یک رزمنده مدافع حرم
احسان میناییراد-نگاهی بر کتاب «ممنوع الخروج»
کتابی از جنس تاریخ شفاهی؛ اما در شکل و قالب قصهای خواندنی. روایتی که بیشتر ارکان قصه و داستان را با خود به همراه دارد. چارچوبش معلوم است و پیرنگ قرص و محکمی دارد و شروع و میانه و پایان بندیاش مشخص دارد.
کتاب ممنوع الخروج، به روایت اول شخص است. قهرمانی که برای خواننده ملموس و اصطلاحا دستیافتنی است. حسش میکنی. گاهی اوقات مثل همه ما فراموشکار است، برخی جاها خطا میکند، بچه هیاتی است و عاشق اهل بیت علیهم السلام. مردمدار است و مردمی. جوانی است اهل خطر، اما می ترسد. اطرافیانش از دست او عصبانی و گاه خوشحال میشوند و کلی صفات دیگر که خواننده با او همذاتپنداری میکند و علاقهمند است با او تا خود سوریه و خط مقدم برود. هر چه جلوتر میرویم، درونمایه طنز کتاب بیشتر میشود.
در ممنوع الخروج قصه یک جوان 27 ساله سبزواری سمج و پرماجرای 120 کیلویی را میخوانیم که حاضر میشود سختیها، آموزشها و تمرینها و نخوردنها و رفتن و برگشتنهایی را تحمل کند و حالا40 کیلو کاهش وزن دهد تا به آرزویش یعنی سوریه برسد.
استفادۀ بهجا و به اندازه نویسنده از عناصر لهجه، صراحتگویی، شوخ طبعیها، بذلهگویی و تیکه پراکنیها، افسوس خوردنها و پرورش و تکامل آنها مناسب است. به عبارتی کتاب «ممنوع الخروج»، اصطلاحا ماشینی تدوین و نوشته نشده است. واقعی و اصیل و زلال است و همین اصالت و واقعیت، خواننده را به هبجان میآورد. برخی اوقات از بعضی کارهای و اتفاقات پیش آمده در مسیر کتاب لَجَت می گیرد و برخی اوقات افسوس می خوری و برخی مواقع اشک میریزی.
یکی دیگر از ویژگیهای کتاب ممنوع الخروج، این است که مقدمه خستهکننده و اطلاعات اضافی ندارد و به سرعت وارد اصل قصه میشود و توانسته است حس کنجکاوی و علاقه را در خواننده ایجاد کند. قصه کتاب با شهادت یکی از دوستان سید (همان ابونصیر و شخصیت اصلی کتاب) شروع میشود و خواننده خودش را به سرعت در زمان و مکان و رویدادی مشخص مییابد.
عطش حضور در سوریه از همان ابتدای کتاب ضرب می گیرد و با فراز و فرودها و تعلیقهایی که به اندازه است از ضربش نمیاندازد. همراه با سید ما هم نگران جور شدن اعزام میشویم. حتی وقتی سوار هواپیما میشود به دلیل لغو سفرهای پی در پی قبلی، باز با خود میگوییم نکند این هم واقعی نباشد و احیانا سید خواب میبیند و یا مقصدمان جایی غیر از سوریه باشد و یا … تا اینکه با چشمِ جان، حرم عقیله بنیهاشم را میبینیم.
توصیف واقعی و این بار متفاوت از میدان نبرد از دیگر ویژگیهای کتاب ممنوع الخروج است. همان که فرمانده میگوید: نبرد در سوریه حتما در خط مقدم و خاکریز و چشم در چشم داعشی و جبههالنصره و حرامیها نیست.
بدینوسیله و ناخودآگاه همچنان که در سوریه هستیم با مجموعهای پردامنه از فعالیتهای پشتِ جبهه و البته در میدانِ جهاد آشنا میشویم. یعنی آنچه که فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی و مجازی برایمان ساختهاند که سوریه یعنی فقط اسلحه و داعشی و خمپاره و اسارت و شهید شدن و … اما حالا طور دیگری سوریه را میفهمیم و میخوانیم. جالب آنکه ابونصیر، شخصیت قصه ما هم همین نگاه را دارد و دنبال گمشدهایست که حال و هوای نبرد و جنگ و شهادت و اینها را با خود داشته باشد. در حالیکه سوریه و میدان مقاومت همین است.
مجموعهای از اتفاقات ریز و درشت و مهم و به ظاهر غیر مهمی که بسته به زمان و موقعیت و مسائل کلان و … در میدان محقق میشوند و ما نمیدانیم. او در منطقه دوباره آموزش می بیند، همچنان نگهبانی میدهد، کار فرهنگی میکند، به ترابری و پشتیبانی میرود و همچنان انتظار میکشد برای رفتن به خط مقدم. او نمیداند که در میانه خط مقدم است و اگر نبود همین خطوط لجستیکی، در خطمقدم کاری پیش نمیرود. اصلا تمامی خطوط نبرد، همچون میدانی در گردش هستند و دوستانی را که امروز میبینند، فردا کنارِ تابوتش مینشینند و اشک می ریزند.
به همین دلیل یکی دیگر از مزیتهای کتاب ممنوع الخروج، توصیف بسیط و عادی زندگی سراسر شوق شهادت رزمندگان در زمانهای پیش از عملیات در طول و عرض شبانه روز آنهاست.
به واقع اگر بخواهیم به یک کلانروایت با محوریت مدافعان حرم برسیم، لازم است همه ابعاد زیست رزمندگان و مراحلی چون قبل از اعزام، پشتیبانی جنگ، عملیات ها، اسارت، دشمن شناسی و ابعاد بین المللی، رسانه، جبهه خودی و طرفهای درگیر و سایر اضلاع جبهه مقاومت را باهم بررسی کنیم.
کتاب ممنوع الخروج؛ حاصل تحقیق آقای اسماعیل هاشمآبادی و تدوین آقای محمد حکمآبادی است که در 216 صفحه توسط انتشارات راهیار منتشر و روانه بازار شده است.
تهیه کتاب از سایت انتشارات راه یار
