اخبار
خلاصه کتاب
گردان نانواها؛ خاطرات مردم خانوک(کرمان) از پشتیبانی دفاع مقدس
بخشی از مقدمه نویسنده: خانوک، چشمهسار است؛ این را دهخدا میگوید. خانوک، زمینی را گویند که همهجای آن چشمه داشته باشد!
همان روز اول که نام روستا را شنیدم، دستبهدامن موتور جستوجو شدم. از آبوهوا و جمعیت تا محصولاتش را گفته بود: «خانوک شهری در استان کرمان است. در دل شهرستان زرند جا خوش کرده و منطقهای سردسیر به حساب میآید.»
شبهای پاییز را بهزور آلبالوخشکههای تابستان تا نیمهشب بیدار میماندم و از دل خون و مثل انارِ مردم خانوک میخواندم. از روزی که همراه عربنژادها، اسدیها، مهدویها و انصاریهای خانوک قالی بافتم، نان به تنور زدم، قُوَتو بستهبندی کردم، اعلامیه پخش کردم و اسماعیلها را تشییع کردم، وجه تسمیۀ نامش را عمیقاً میفهمم!
چشمه بود که کلزهرا، چریک پیرش شد. همانی که لحظۀ مرگش، حاجقاسم کنارش بود و به جایش، سلام بر اباعبدالله(ع) داد.
وقت حمله، اسماعیلهای خانوک در آب همان چشمهسار غسل شهادت کردند و موقع دفاع، زنان خانوک از دل همان خانهها جوشیدند برای پشتیبانی از مردانشان در جنگ.
خانوک همان جایی است که حاجقاسم شهیدمان در وصفش گفت: «مرحبا به خانوک، مرحبا به مردم خانوک، مرحبا به دینداری مردم خانوک، خانوک حقیقتاً شهر ذیقیمتی است؛ با وضو باید به این شهر وارد شد.»
نظرات
نظر دهید