اخبار
خلاصه کتاب
«دایَکهکان ایستادهاند»؛ تاریخ شفاهی مقاومت زنان، دفاع مقدس و پشتیبانی جبههها در غرب کشور
در بخشی از مقدمه کتاب به قلم نویسنده اینطور میخوانیم: «این کار، تلاشی است برای ثبت خاطرات زنان غیرتمند و عفیف غرب کشور در استانهای کرمانشاه، ایلام، کردستان و آذربایجان غربی در دوران دفاع مقدس، مقاومتها و فعالیتهای بیدریغشان در مراکز پشتیبانی جبهه و هنگام بمبارانهای شهری…
پای روایت زنانی نشستم که با ترسیم بخشی هرچند اندک از فضای زندگی توأم با صبر و ایستادگیشان در دوران دفاع مقدس و روزهای دفاع و مقاومت همسر، برادر و پسرانشان در جبهه، روزهای مقاومت و چگونگی فعالیتهای همراه با ایثارشان برای کمک به جبهه را هم ترسیم میکردند. زیر آتش بمبارانها، در دوران جنگزدگی و مهاجرت، زیر چادر با قناعت زندگی کردند و در لحظههای دیدن داغ عزیزان و همشهریها و هموطنانشان مقاوم بودند تا همچنان فعال، در سنگر پشتیبانیهای جبهه و جنگ، پابهرکابِ یاری انقلاب و نظام جمهوری اسلامی باشند که با خون هزاران شهید آبیاری میشد تا از نهالی تازه به درختی استوار تبدیل شود…»
در برشی از این کتاب نیز اینطور آمده است: «دو برایَه که مسئول آوردن آرد و بردن نانها بودند، بعد از اینکه نانها آماده میشد، با وانت میآمدند نانها را میبردند تا بفرستند جبهه. یکیشان که قدبلندتر بود، میرفت بالای وانت تا نانهایی را که نفر بعدی از پایین میدهد بالا، پشت وانت بگذاردشان روی هم و مرتب بچیندشان. از اینکه تعداد نانها زیاد است، تعجب میکردند.
_ خوشک شرافت، ما یک گونی آرد دادیم بهت؛ اما شما بهقدری نان پختی که از قد من هم زده بالا!
من هم میخندیدم.
_ فقط از آن آردهایی که آوردین نیست؛ از آرد خودمان هم قاتیاش کردم.»
نظر دهید