اخبار
خلاصه کتاب
نظر آقاجانم دربارۀ کارکردن من تغییر کرده بود؛ اما حرفهایی که روز اول در گوش دامادش خواند و تلنگرهایی که به او زد، آنقدر کاری افتاده بود که هنوز اثرش در حرفهای حسنآقا دیده میشد. تا صحبت از کار به میان میآمد، میخش را همان اول میکوبید و میگفت: «دوست ندارم خانمم با دو تا بچۀ کوچیک بره کار کنه. هرچی خودم نون دربیارم با هم میخوریم. چه نیازی به درآمد اون داریم؟»
آقاجان به هر بهانهای حرف اشتغال من را پیش میکشید و تکرار میکرد: «من قبل از انقلاب مخالف سرِکاررفتن مرضیه بودم؛ اما الان احساس میکنم تکلیفه.» ولی جواب حسنآقا همان بود؛ دلش به اشتغال من رضایت نمیداد.
این کتاب هفتمین شماره از سری کتاب های «زنان انقلاب» انتشارات راه یار می باشد.
جهت مشارهده دیگر کتاب های زنان انقلاب در سایت راه یار کلیک کنید
نظر دهید