اخبار
خلاصه کتاب
درباره کتاب درام و دردسر:
«هنر» و «نظر» از دیرباز در ایران اسلامی، نه همسایه، که همخانه بودهاند.
شاهنامه بی«حکمت» حکیم، فردوسی، نه شکل میگرفت و نه ماندگار میشد و لسانالغیب اگر «حافظ» نبود، حافظ هم نبود.
مولوی معرفت و حیات عرفا و اولیا را به نظم درآورد و سعدی در دادوستد با اهلنظر به اوج هنر رسید.
خدمات متقابل هنر و نظر لا تعد و لا تحصی است. نه هیچ معرفتی از ارزش داوری دربارۀ هنر برکنار است و نه هیچ هنری از بنمایههای نظری تهی است.
▪▪▪
در تاریخ هنر از همسایگی فلسفه و ادبیات بسیار گفتهاند و نمایشنامه هم از صناعات ادبیات است و هم در شمار تفلسف.
هنر مدرن در ایران امروز اما بهدلایل و علل عمدی و سهوی، از معرفت بومی و تفکر ایرانی کموبیش جدا افتاده است.
بازی «هنر برای هنر» بیش از آنکه در آرزوی رهایی هنر از سیاست باشد، دستاویز خروج هنر از ذیل فرهنگ بوده است؛ غافل، بلکه آگاه از اینکه هنر متعالی این سرزمین همواره به تابش مهر فرهنگ بالیده و آهنگ فر داشته است و نه ذوق ذلت.
غربزدهها که «آلاحمد» مریضشان میدانست و اسیر وبایشان میدید، هیچگاه نپسندیدند که ایران در دوران معاصر همچونان دورۀ تمدن اسلامی، در جهان هنر، گردنفرازی و دگراندیشی کند و گمان بَرَد که فراتر از سقف غرب، آسمانی و آرمانی هست.
هنری که دِرَفشش «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم» بود و افتخارش اینکه «مرغ باغ ملکوتم، نیَم از عالم خاک»، چون بوفی کور در ویرانههای معرفتی که زیر چکمۀ رضاخانها و رزمآراها منکوب شده بود، مستقر و مضطر شد و در فراق شیطان نوحه سر کرد.
بهقول ظریفی، هنرمندان غرب برای ملتهایشان رؤیا میسازند و هنرمندانِ غربزده کابوس!
خصوصاً در چهل سال گذشته، غربزدهها غیرتی داشتهاند رشکبرانگیز.
کوچکترین تفوّق ملت خود بر غرب را تحمل نکردهاند و هیچ آبادیِ آزاد از غربی را به رسمیت نشناختهاند و جز اضمحلال در مدرنیته، نجاتی نجُستهاند.
از فرق سر تا ناخن پا به ذرهای عدول از فرنگیّت راضی نشدهاند و هیچ آرش مرزگستری را مدح نکردهاند و هیچ قهرمان شوریده بر بیگانهای را پاس نداشتهاند.
اگر فردوسی نگران خاموشی و فراموشی حماسهها بود، اینان بیمناک از ظهور قهرمانهایند و دستاندرکارِ انکارِ حماسهها.
▪▪▪
در میانۀ چنین میدانی، کیمیایند هنرمردانی که پرچم هویت برافرازند؛ آهنگ فر در سر و خلعت آیین در بر، به جستوجوی خویش برآیند و دکان دگراندیشی در برابر بازار خودفروشی بگشایند.
دور مباد از خاک هنر، گوشۀ چشم اهلنظر که از هر بارانی بهارآورتر است و از هر کیمیایی طلاانگیزتر.
هنر ایرانی اگر از دادوستد با اهل تأویل بازمانَد و باران معرفت از او دریغ شود، کُنام شغالان و بدسگالان خواهد بود و مرداب کابوسسازان.
▪▪▪
کتاب «درام و دردسر؛ تحلیلی معرفتی بر مجموعه تلویزیونی «پایتخت» براساس مبانی زیبایی شناسی دینی» هرولهای است به شوق پیوند دوبارۀ اندیشه و هنر و حلقهای از یک مجموعه.
نظر دهید