اخبار
خلاصه کتاب
در دورانی که عدهای خسته و ناامید از دانشکدههای غربزدۀ مدیریت، به دنبال واردات مدیر از غرب بودند تا مشکلات کشور را رفع کنند، سراغ عرصۀ مدیریت رفتیم! هدفمان این بود با زیر ذرهبین بردن مدیران جهادی و شاخص کشورمان، آنها را بهعنوان الگوهای موفق بومی در عرصۀ مدیریت و سیاستگذاری به جامعه معرفی کنیم.
در این میان ناگهان پایمان به سیستانوبلوچستان باز شد؛ سرزمینی که از نگاه سرمایهداری از مرکز دورافتاده و آنچنان امتیاز و اعتباری برایش قائل نیستند. مختصاتی که در طول این سالها به آن بیمهریها کردهاند، به دورش راندهاند، برایش کم گذاشتهاند و مردمان صبور و غیورش را رنجاندهاند. مدتهاست دربارۀ فرصتها و تهدیدهای این استان حرف و حدیثهای زیادی مطرح شده است؛ اما بعید به نظر میرسید که در چنین استانی سوژهای با موضوع پیشرفت، آن هم در حوزۀ مدیریت پیدا بشود! ولی حقیقت چیز دیگری بود. این سرزمین حرفهای شنیدنی و روایتهای جذاب زیادی برای گفتن داشت. آری بهدرستی این سرزمین را سرزمین گنجهای پنهان و محرومیتهای آشکار نام نهادهاند. هنوز هم که هنوز است میتوان داشتههای این استان را به رخ نداشتههایش کشید. واقعاً هم چه عیبی دارد؟! بیاییم و بیش از پیش، مردان و مدیران سختکوش و پرتلاش این سرزمین را بزنیم توی سر سیل و خشکسالی و طوفان و غوغای ریزگردها و کموکاستیها و تمام محرومیتهای چندین و چندسالۀ سیستانوبلوچستان!
کتاب پیشرو: خاطرات شفاهی دکتر حبیبالله دهمرده، نماینده فعلی «زابل، زهک، نیمروز، هامون و هیرمند» در مجلس شورای اسلامی، استاندار اسبق لرستان، کرمان و سیستانوبلوچستان، رئیس دانشگاه سيستانوبلوچستان و… را روایت میکند.
برشی از کتاب:
وقت خیلی گذشته است. اطرافیان آقا دائم به ساعتشان نگاه میکنند و اضطراب دارند. مردم در زابل چشمبهراهاند. آقا هم صحبتهایشان را جمعبندی میکنند و میفرمایند: «آقایان در این منطقه کارهای بسیار خوبی در زمینۀ تحقیقات و تغییر الگوی کشاورزی و دامداری انجام دادهاند. در زمینۀ احیای چاهنیمهها هم کارهای مؤثری انجام شده است که اگر این کارها نمیبود، چاهنیمهها پر میشد و ما هم امکانات لایروبی نداشتیم و این نقطۀ استراتژیک جمهوری اسلامی دچار بحران میشد.»
بعد رو میکنند به حاضران و میفرمایند: «آقای دهمرده در این منطقه زحمات زیادی کشیدهاند. به ایشان دهمرده نگویید؛ بلکه ایشان حقیقتاً صدمرده است!»
نظر دهید