گفت مگه ما وقتی بچه بودیم و شما ما رو مدرسه می بردی. به ما نمی گفتی من اگه شما رو می برم و می آرم به خاطر دل خودمه؛ و گرنه هر اتفاقی بخواد بیفته، توی خونه هم ممکنه براتون بیفته. فقط نگاهش کردم. هیچی نگفتم. گفت الان به خاطر دل خودت من رو نگه ندار. هر اتفاقی بخواد بیفته همین مشهد هم ممکنه برایم بیفته حرم موسی بن جعفر علیه اسلام تنهاست. از امام رضا خجالت می کشم. به خواهر هام کاری ندارم. من بابت این قضیه نباید از این ها کسب تکلیف و اجازه کنم؛ ولی شما مادر منی. میتونی روز قیامت جلوی حضرت زهرا علیه السلام سرت رو پایین بندازی؟
نظر دهید